مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
هـنـوز راه نـدارد کـسـی به عـالـم تـو نسـیـم هم نـرسـیده به درک پـرچـم تو نسیم پنجـرۀ وحی! صبح زود بهـشت! «اذا تـنـفـسِ» بـاران هـوای شبـنـم تو تو در نمازی و چون گوشواره میلرزد شکوه عرش خـدا، شانههای محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ بـه راز «عِـزّةُ للّه» نــقـش خــاتـم تـو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه مائیم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نـشـسـتـهایـم سـر ســفــرۀ مُـحــرم تـو هوای روضه نـدارم ولی کسی انگـار مـیان دفـتـر من مینـویـسـد از غـم تو گـریز میزند از مـاتـمت به عـاشـورا گـریـز میزنـد از کـربـلا به مـاتـم تو |